بدبختی. نامساعدی بخت. ادبار: دانستم از بیدولتی من بوده است عیب اسب نیست. (تاریخ بخارای نرشخی ص 108). خجل شد که این بیدولتی ما نگر که من این فرزند را محرر کردم. (قصص الانبیاء ص 203). کس از بیدولتی کامی نیابد به از دولت فلک نامی نیابد. نظامی. ، بی هنری: رونق و طراوت عمر بآب بیدولتی غرق مکن. (گلستان). چو از بیدولتی دور اوفتادیم بنزدیکان حضرت بخش ما را. سعدی. ، فلاکت. ناداری. بی چیزی