جدول جو
جدول جو

معنی بیاکندن

بیاکندن
(گِ کَ دَ)
آکندن:
خانه از روی تو تهی کردم
دیده از خون دل بیاکندم.
رودکی.
وگر ببلخ زمانی شکار چال کند
بیاکند همه وادیش را به بط و بچال.
عماره.
رجوع به آکندن و آگندن شود
لغت نامه دهخدا