کنایه از یاوه گو. (آنندراج). بیهوده گوی. (ناظم الاطباء) : این ابلهان که بی سببی دشمن منند بس بوالفضول و یافه درای وزنخ زنند. سنایی. همه جور زمانه بر فضلاست بوالفضول از جفاش زاستر است. خاقانی. ای بسا بوالفضول کز یاران آورد کبر درپرستاران. نظامی. چو من خرسندم و بخشنده خشنود تو نقد بوالفضولی خرج کن زود. نظامی. از آن بوالفضولان بسیارگوی و از آن بوالحکیمان دیوانه خوی. نظامی. گفت مکشوف و برهنه بی غلول بازگو رنجم مده ای بوالفضول. مولوی