جدول جو
جدول جو

معنی بوالفضول

بوالفضول
(بُلْ فُ)
کنایه از یاوه گو. (آنندراج). بیهوده گوی. (ناظم الاطباء) :
این ابلهان که بی سببی دشمن منند
بس بوالفضول و یافه درای وزنخ زنند.
سنایی.
همه جور زمانه بر فضلاست
بوالفضول از جفاش زاستر است.
خاقانی.
ای بسا بوالفضول کز یاران
آورد کبر درپرستاران.
نظامی.
چو من خرسندم و بخشنده خشنود
تو نقد بوالفضولی خرج کن زود.
نظامی.
از آن بوالفضولان بسیارگوی
و از آن بوالحکیمان دیوانه خوی.
نظامی.
گفت مکشوف و برهنه بی غلول
بازگو رنجم مده ای بوالفضول.
مولوی
لغت نامه دهخدا