جدول جو
جدول جو

معنی بلس

بلس
(بُ لُ)
عدس، که آن را به فارسی نرسک گویند. (منتهی الارب). غله ایست که در آشها کنند و به عدس مشهور است. (آنندراج). غله ایست که از آن هریسه پزند و در آشها نیز کنند و به عربی عدس خوانند. (برهان). عدس خوردنی و مأکول، واحد آن بلسه است. (از ذیل اقرب الموارد از لسان). عدس. (الفاظ الادویه) (تذکرۀ ضریر انطاکی). بلسن. و رجوع به بلسن شود
جمع واژۀ بلاس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و در دعای مردم است که گویند أرانیک اﷲ علی البلس، و آن غراره ها باشد از پلاس آکنده از کاه، کسی را که عقوبت کنند بر آن اشتهار کنند و ندا فرمایند. (منتهی الارب). رجوع به بلاس شود
لغت نامه دهخدا