جدول جو
جدول جو

معنی بلارک

بلارک
(بَ رَ)
نوعی از فولاد جوهردار. (برهان) (هفت قلزم) (فرهنگ خطی). نوعی از پولاد جوهردار که از آن شمشیر کنند. (آنندراج) : گاه باشد که فولاد ریزه کنند و در نرم آهن گدازند و از امتزاج ایشان جوهری حاصل شود که آنرا بلارک گویند. و از بلارک تیغها و کتارها که هندوان نگاه میدارند و امثال آنها سازند، و بعضی ادویه ها بدان طلا کنند تا گوهر بردارد. و بلارک چند قسم است، بلارک شاهی، بلارک همامکی و رمینا و غیر اینها. (معرفهالجواهر). ذکر. مقابل نرم آهن. مقابل انیث. (از منتهی الارب). بلالک. پلارک. پلالک:
بر زمین ز آهن بلارک تیر
گاهی آتش فکند و گه نخجیر.
نظامی.
بلارک به گاورسۀ نقره گون
ز نقره برآورده گاورس خون.
نظامی.
تیغ بلارک ار چه ز گوهر توانگر است
پیوسته هم زپهلوی کلکت کند تراش.
کمال الدین اسماعیل.
- بلارک شاهی، نوعی بلارک است. بلارک شاهی را گوهرها سفید است مسلسل بشکل محرابها بود. (معرفهالجواهر). رجوع به بلارک شود.
- بلارک هندی، نوعی بلارک است. طریق آب دادن بلارک هندی آنست که قدری گل سرخ و سرگین گو با قدری ملح و زاج مزج نمایند و بر دجنتی طلا کنند که تیغ بر آتش می تابند و هر جانب او بر قطعه نمد می نهند تا زمانی که آب بگیرد. (معرفهالجواهر).
لغت نامه دهخدا