جدول جو
جدول جو

معنی بساخ

بساخ
(بَ)
بساج. تباهی وبدی و فساد. (ناظم الاطباء: بساج). بدبختی. بدی و اغتشاش و آشوب و بی نظمی و فتنه و فساد. (دمزن: بساج). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 154- 155 شود:
همه را همت ماخ و همه برراه بساخ
همه را کون فراخ و همه را روزی تنگ.
قریعالدهر.
لغت نامه دهخدا