مرکّب از: ب + زود + ی، بعجلت و شتاب. (آنندراج)، با شتاب و سرعت. شتابان. (ناظم الاطباء) : اگر من بزودی بیایم براه چه گوید مرا آن خردمند شاه ؟ فردوسی. من از پس بزودی بیارم سپاه سپاهی بکردار ابر سیاه. فردوسی. پدر نام ساسانش کرد آن زمان مر او را بزودی سر آمد زمان. فردوسی. - بزودی زود، بسیار زود. بسیار سریع. (فرهنگ فارسی معین)