معنی بزقات بزقات جمع واژۀ بزقه: و یکون فیه (فی شنج) حیوان لزج علی شکل البزقات یسمی الحلزون. (یادداشت بخط دهخدا) ، کارهای سخت، رأی نیکو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، حظه بزلاء، امری که فاصل حق و باطل باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا