جدول جو
جدول جو

معنی بزقات - جستجوی لغت در جدول جو

بزقات
جمع واژۀ بزقه: و یکون فیه (فی شنج) حیوان لزج علی شکل البزقات یسمی الحلزون. (یادداشت بخط دهخدا) ، کارهای سخت، رأی نیکو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، حظه بزلاء، امری که فاصل حق و باطل باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جمع واژۀ باقه، دسته، بافه، رجوع به باقه شود
لغت نامه دهخدا
ظاهراً نوعی پارچه و جامه بوده است:
سقرلاط و بزمات و آن نبات
چو شاماک و تفتیک و عین ثبات.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ بوق، (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)، و رجوع به بوق شود
لغت نامه دهخدا
(رَ زَ)
جمع واژۀ رزقه.
- رزقات الجند، رزقات و مرسوم ایشان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
جمع واژۀ بازی. (یادداشت بخط دهخدا). بزاه. رجوع به بزاه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نزقات
تصویر نزقات
جمع نزق
فرهنگ لغت هوشیار