معنی بزرگر - لغت نامه دهخدا
معنی بزرگر
- بزرگر
(بَ گَ) - برزگر. زارع. کشتکار. (ناظم الاطباء). رجوع به برزگر شود، برآمدن دندان نیش شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برآمدن انیاب شتر. (از اقرب الموارد) ، نشتر زدن حجامت گر و بیطارو خون روان کردن او. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). نیش درزدن. (تاج المصادر بیهقی). رگ زدن است و جز آن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا