معنی بزدائیدن بزدائیدن (کِ تَ کَ دَ) مرکّب از: ب + زدائیدن، زدائیدن. بزداییدن. زدودن. زایل و پاک کردن رنگ. صیقلی کردن. رجوع به زدائیدن و زدودن شود لغت نامه دهخدا