جدول جو
جدول جو

معنی برینش

برینش
(بُ نِ)
بریدن و برش. (برهان). قطع. (دانشنامۀ علائی ص 74 س 15) :
پراکندگی در سپاه اوفتاد
برینش در آزرم شاه اوفتاد.
نظامی.
چو هرگه کزین سو شتاب آورند
برینش درین کشت و آب آورند.
نظامی.
ولی باید اندیشه را تیز و تند
برینش نیاید ز شمشیر کند.
نظامی.
اجزاز، به برینش آمدن پشم. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا