نعت فاعلی از بردن. باربردار. (ناظم الاطباء). حمل کننده. حامل. آنکه چیزی را از جایی به جای دیگر برد. (فرهنگ فارسی معین) : همه پاک رستم به بهمن سپرد برنده به گنجور او برشمرد. فردوسی. برنده بدو گفت کای تاجور یکی شاد کن دل، بر ایرج نگر. فردوسی. سحبان، نیک برنده. (از منتهی الارب). - برندۀ سر دیو، حامل رأس الغول که یکی از صور فلکی است. رجوع به حامل رأس الغول شود.