جدول جو
جدول جو

معنی برکینج

برکینج
(بَ نَ)
پرکینج. ناطف. قبیطاء. رجوع به پرکینج و ناطف و قبیطاء شود، بپایان بردن. (فرهنگ فارسی معین). بانجام رسانیدن. ختم کردن. ورگذار کردن. خاتمه بخشیدن: عروسی را با صد تومان برگذار کردند. عزا را با سه نهار و یک هفته و یک چله برگذار کردند. مهمانی را به یک عصرانه برگذار کردند. (از یادداشت دهخدا) ، سپری کردن. سپری ساختن، برپا داشتن. (فرهنگ فارسی معین) ، عرض کردن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، انعام دادن و بخشش کردن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به برگزار کردن شود
لغت نامه دهخدا