معنی برفروزیدن برفروزیدن (مُ سَ قَ) برافروختن. روشن کردن. مشتعل کردن: ز خاک و ز خاشاک و شاخ درخت یکی آتشی برفروزید سخت. فردوسی. و رجوع به برافروختن و افروختن و برفروختن شود لغت نامه دهخدا