نهر. بردا، رودی که بر دمشق گذرد. (نخبهالدهر دمشقی) ، بارکشی. (برهان) (ناظم الاطباء) : هم او (زمین) بردبار است کز هرکسی کشد بار اگر چند بارش بسی. اسدی (گرشاسب نامه). ز بسیاری که بردم بار رنجش شدم گرچه نبودم بردباری. ناصرخسرو. ، جفاکش. (برهان). بلاکش. (ناظم الاطباء)، ملایم الطبع. (انجمن آرای ناصری). باطبع ملایم، کاهل دربرآوردن هر شغلی و کاری. (ناظم الاطباء)، وقر وقور. باوقار. گران سنگ. رزین. (منتهی الارب). آهسته. (یادداشت بخط مؤلف)