که سرشت و طبیعت و همت برتر دارد. که صفاتی برتر از دیگران دارد. که دارای ادراک عالی است. (ناظم الاطباء) : کسی کو بود تیز و برترمنش نپیچد زبیغاره و سرزنش. فردوسی. از آن پس از آن انجمن آنچه ماند بزرگان برترمنش پیش خواند. فردوسی. خداوند زیبا و برترمنش کزو دور بیغاره و سرزنش. فردوسی. که شاید جهاندار برترمنش نخواهد که بر ما بود سرزنش. فردوسی. همیشه بزی شاد و برترمنش زتو دور بادا بد بدکنش. فردوسی. از آن رفتن شاه برترمنش همان بدستایش همان سرزنش. فردوسی.