جدول جو
جدول جو

معنی بربر

بربر
(بَ بَ)
ایلات ساکن سرحد ایران و افغانستان را بدین نام خوانند. (فرهنگ فارسی معین).
- بربر زمین، سرزمین بربر:
ز بربر زمین تا بخاور درون
ز یک ماهه ره داشت کشور فزون.
اسدی (گرشاسب نامه) ، آرایش که بالای در باشد. (آنندراج). زینت های بنایی جلو درهای عمارت. (ناظم الاطباء) :
در او افراشته درهای سیمین
جواهر برنشانده بربلندین
سعادت همچو دولت پادشه را
بود دایم ملازم بر بلندین.
شمس فخری
طایفه ای از طوایف قشقائی. این طایفه مرکب از 150 خانوار است که درحوالی سمیرم سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان)
از کلمه یونانی باربار بمعنی غیریونانی مانند عجم بمعنی غیر عرب. (یادداشت بخط مؤلف). آتنی ها غیر یونانی را بربر میگفتند چنانکه درداستانهای ما غیر ایرانی را تور گفته اند و عرب غیر عرب را عجم، غالباً تصور میکنند که بربر یونانی بمعنی وحشی است ولی تصور نمیرود که چنین باشد زیرا در جائی از کتاب هرودوت گوید: لاسدمونی ها (اهالی شبه جزیرۀپلوپونس) پارس ها را بجای بربر خارجی گویند. رجوع به بربری شود. از اینجا منطقی است استنباط کنیم که آتنی ها بجای خارجی بربر می گفتند. (ایران باستان ص 78)
لغت نامه دهخدا