تعادل. تساوی. یکسانی. مساوات. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). همسری. (آنندراج). همتایی. همسنگی: با روی تو ماه آسمان را امکان برابری ندیدم. سعدی. - برابری کردن، مساوات و همسری و یکسانی نمودن با کسی. (آنندراج) : خورشید را سخی چو تو دانند مردمان خورشید با تو کرد نیارد برابری. فرخی. سپهر با تو برفعت برابری نکند که شرمسار شود مدعی بلا برهان. سعدی. جز صورتت در آینه کس را نمیرسد با طلعت بدیع تو کردن برابری. سعدی.