جدول جو
جدول جو

معنی بذخشان

بذخشان
(بَ ذَ)
بدخشان. رجوع به بدخشان شود، نفس. (منتهی الارب) (آنندراج) ، کثافت و سطبری. (منتهی الارب) (آنندراج). کلفتی و ستبری. (ناظم الاطباء) : ثوب ذوبذم، یعنی بسیارریسمان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چستی. (منتهی الارب) (آنندراج) : رجل ذوبذم، ای کثافه و جلد. (ذیل اقرب الموارد) ، تحمل و قوت و توان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قوت و طاقت. (از ذیل اقرب الموارد). توانایی. (ناظم الاطباء) ، فربهی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا