جدول جو
جدول جو

معنی بدنسب

بدنسب
(بَ نَ سَ)
بدنژاد. که اصل و نسب بدی دارد:
کید حسود بدنسب با چون تو شاه دین طلب
خاری است جفت بولهب در راه طاها ریخته.
خاقانی، خلاف حضر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، بادیات و بوادی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا