جدول جو
جدول جو

معنی بدن

بدن
(بُ)
جمع واژۀ بدنه. (از لسان العرب از ذیل اقرب الموارد). کشتارها از اشتر و گاو که به مکه برند قربانی را. ذبایح. (یادداشت مؤلف) : و البدن جعلناها لکم من شعائر اﷲ. (قرآن 36/22) ، آن شتران کشتنی به منا، آن شما را از نشانهای دین کردیم. (کشف الاسرار میبدی ج 6 ص 360)
لغت نامه دهخدا