معنی بدمذهبی
- بدمذهبی (بَ مَ هََ)
- بدکیشی. بددینی. الحاد. (فرهنگ فارسی معین) : و انوشروان حکایت مزدک لعنه اﷲ و بدمذهبی او شنیده بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 86) ، بقیره و آن پیراهنی است بدون آستین که زنان پوشند. ج، بدنات و بدن. (از اقرب الموارد). بدنه: و زبیده بدنه ای بمروارید بافته ببوران اندرپوشید. (مجمل التواریخ و القصص صص 354- 355)
