بدکیش و بدآیین و بددین و ملحد و بت پرست. (از ناظم الاطباء). زندیق. (زمخشری) : گیتی از بدمذهبان خالی شد و آسوده گشت تا تو رسم نیک تر آوردی اندر روزگار. فرخی. بدین دولت جهان خالی شد از کفار بد مذهب بدین دولت خلیفه بازگسترده ست شادروان. فرخی. بدین دولت همی باشد دل بدمذهبان غمگین بدین دولت همی گردد روان مصطفی شادان. فرخی، دارا بودن چیزی در نهایت قلت و کمی. (یادداشت مؤلف) : بدنامی حیات دو روزی نبود بیش آنهم کلیم با تو بگویم چسان گذشت یک روز صرف بستن دل شد به آن و این روز دگر بکندن دل زین و آن گذشت. کلیم. و در همین معنی است عبارت عامیان که گویند مایۀ بدنامی، یعنی نهایت قلیل و یسیر و اندک است. (یادداشت مؤلف)