معنی بدلگامی
- بدلگامی (بَ لِ)
- عمل بدلگام. سرکشی. توسنی:
تو رایض من به خوشخرامی
من توسن تو به بدلگامی.
نظامی.
- بدلگامی کردن، سرکشی و نافرمانی کردن:
چو تازی فرس بدلگامی کند
خر مصریان را گرامی کند.
نظامی.
نازک اندام سرخوشی می کرد
بدلگامی و سرکشی می کرد.
سعدی (هزلیات)
