جدول جو
جدول جو

معنی بدع

بدع
(بِ)
نو بیرون آمده نه بر مثالی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). نوآورد. (مهذب الاسماء). نو. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی). چیز نو و شگفت. بدیع. بدیعه. (یادداشت مؤلف). نو بیرون آمده. نوآمده. پیشین: قل ما کنت بدعاً من الرسل. (قرآن 9/46) ، گوی من از پیغامبران نه پیشین ام. (کشف الاسرار ج 9 ص 140) ، بدجنس. خبیث (صفت آدمی). (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا