معنی بدح
- بدح (بُ دُ)
- جمع واژۀ بداح. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به بداح شود، آنکه نتواند بخوابد. آنکه نتواند راحت بخوابد. بی خواب.
- بدخواب شدن، بدآرام شدن. (یادداشت مؤلف). نخوابیدن. بی خواب شدن. خواب آسوده نکردن.
- بدخواب کردن، نگذاشتن کسی را که بخوابد
