جدول جو
جدول جو

معنی بد

بد
(بَ)
صاحب و خداوند. (برهان قاطع). و آن پسوندی است که به آخر اسم ملحق شود، در اوستا پئی تی یا پتی بمعنی مولی و صاحب، در پهلوی پت، در فارسی بد (اصلاً بفتح باء ولی امروز بضم تلفظ کنند). (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : آتربد. آذربد. ارگبد. اسپهبد. اندرزبد. باربد. بربد. جوربد. چتربد، دبیربد. (کتاب التاج جاحظ ص 173). درستبد (رئیس ضرابخانه). دهوبد. دهیوبد. ری بد. سپهبد. فهلبد. کاروگ بد (گاروک بد) (رئیس کارگران سلطنتی و غیره) ، کنابد. کهبد. کوه بد. گاهبد. گهبد (جهبد). مان بد (رئیس خانواده). مغان اندرزبد. مؤبد. هربد. هزاربد. هوتخشبد (رئیس مهنه). هیربد. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا