مجمر بخور. (ناظم الاطباء). مجمر. (آنندراج). بوی سوز. مجمره. (یادداشت مؤلف). و رجوع به نشوءاللغه ص 98 ح 1 شود، پارچۀ دوخته شده. (ناظم الاطباء) ، شکاف. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح پزشکی) کوکهایی که با نخ معمولی یا نخهای متداول در پزشکی در محل شکافتگی انساج پس از عمل جراحی می زنند. (از فرهنگ فارسی معین). - بخیۀسنجاقی، (اصطلاح پزشکی) بخیه ای که در جراحی بوسیلۀ آگراف زده می شود. آگراف. (از فرهنگ فارسی معین)