جدول جو
جدول جو

معنی بخچ

بخچ
(بَ خِ)
تاب. (فرهنگ شعوری) ، زمینی که بی آب دادن برویاند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زرعی که به آب باران زراعت شود. (از اقرب الموارد). زمینی که بر دهد بی آب دادن. (مهذب الاسماء). زمینی که با آب باران زراعت کنند. (از برهان قاطع). زمینی که بی آب دادن، به آب باران مزروع شود. للم. (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). زمینی که بی آب و پژمرده باشد و بباران سبز شود. دیم. (از انجمن آرا) (آنندراج) : و هیچ آب روان نباشد و نه کاریز وهمه غله ایشان بخس است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 140). و غلۀ آنجا (غندجان) بخس باشد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 143). و غلۀ آنجا (خشت و کمارج) بعضی بخس است و بعضی باریاب. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 143). وهمه غله ایشان (کازرون) بخس باشد و اعتماد بر باران دارند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 145). محصولی که از مردم بازارنشین ستانند. (ناظم الاطباء)، آنچه عشاران بعد گرفتن صدقه بحیلۀ مزد گیرند. (ناظم الاطباء)، پول قلب ناسره. (برهان قاطع). پول قلب و ناسره. (ناظم الاطباء). زر قلب. زر ناسره. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا