معنی بحیح بحیح (بَ) شحیح. (ناظم الاطباء). بحیح شحیح، حریص. بخیل. (ناظم الاطباء). شحیح بحیح، از اتباع است یعنی ثانی به معنی اول. (منتهی الارب) ، بخ بخ، کلمه ای که روی سکه ها می نوشتند. رجوع به دزی ج 1 ص 54 و سکۀ بخی شود لغت نامه دهخدا