جدول جو
جدول جو

معنی بح

بح
(اِ)
بحوح. بحح. بحوحه. بحاح، بحاحت. (منتهی الارب). گلوگرفته و گران آواز گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). در صوت خشونت و غلظت پدید آمدن. (یادداشت مؤلف). به گلوگرفتگی وخشونت و درشتی آواز دچار شدن. (از اقرب الموارد). بحح. بحاح. بحوح. بحوحه. بحاحه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و رجوع به هر یک از این کلمات شود
لغت نامه دهخدا