جدول جو
جدول جو

معنی بثن

بثن
(بُ ثُ)
مرغزارها. (منتهی الارب). جمع واژۀ بثنه، قرارگرفتن. آرام یافتن. بر جای قرار یافتن:
بجاآمدند آن سپاه مهان
شدند آفرین خوان به شاه جهان.
فردوسی.
و رجوع به جا و بجای آمدن شود
لغت نامه دهخدا