جدول جو
جدول جو

معنی باهلی

باهلی
(هَِ)
ابوالحکم عبیدالله بن مظفر بن عبدالله باهلی اندلسی المریی، مردی فاضل و در طب و حکمت استاد بود و شعر میگفت و خوش سخن بود. موسیقی میدانست و عود می نواخت و در جیرون در دکانی به طبابت می نشست. به بغداد و بصره سفری کرد و سپس به دمشق بازگشت و در همانجا در شب چهارشنبه ششم ذی القعده سال 549 هجری قمری درگذشت. او با بسیاری از شعراء مهاجاه داشت و حسان بن نمیر در هجو او گفته است:
لنا طبیب شاعر اشتر
اراحنا من شخصه الله
ما عادفی صیحه یوم فتی
الا و فی باقیه رثاه.
(از عیون الانباء ج 1 صص 140-144)
لغت نامه دهخدا