جدول جو
جدول جو

معنی باهلی - جستجوی لغت در جدول جو

باهلی
(هَِ)
منسوب است به باهله و باهله دختر اعصر بوده است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
باهلی
(هَِ)
ابوالحکم عبیدالله بن مظفر بن عبدالله باهلی اندلسی المریی، مردی فاضل و در طب و حکمت استاد بود و شعر میگفت و خوش سخن بود. موسیقی میدانست و عود می نواخت و در جیرون در دکانی به طبابت می نشست. به بغداد و بصره سفری کرد و سپس به دمشق بازگشت و در همانجا در شب چهارشنبه ششم ذی القعده سال 549 هجری قمری درگذشت. او با بسیاری از شعراء مهاجاه داشت و حسان بن نمیر در هجو او گفته است:
لنا طبیب شاعر اشتر
اراحنا من شخصه الله
ما عادفی صیحه یوم فتی
الا و فی باقیه رثاه.
(از عیون الانباء ج 1 صص 140-144)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارلی
تصویر بارلی
(دخترانه)
بار (فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جاهلی
تصویر جاهلی
مربوط به عهد جاهلیت، نادانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابلی
تصویر بابلی
از مردم بابل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقلی
تصویر باقلی
باقلا، دانه ای خوراکی و کمی بزرگ تر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد، کوسک، کالوسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابلی
تصویر بابلی
مربوط به بابل، از مردم بابل، تهیه شده در بابل مثلاً کمان بابلی
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ لی یَ)
نام قبرستانی به شیراز. (از شدالازار ص 45)
لغت نامه دهخدا
(هَِ لی یَ)
خواهر مقصص شاعره ای ازشاعره های عرب بود و در مرگ برادرش مقصص گفته است:
یا طول یومی بالقلیب فلم تکد
شمس الظهیره تنفی بحجاب
لکم المقصص لالنا ان انتم
لم یأتکم قوم ذوواحساب.
(از اعلام النساء ج 1 ص 109)
لغت نامه دهخدا
در تازی نیامده سستی ناتوانی، پرویش تنبلی کیار مرد مزدور اندر آغازید کار پیش او دستان همی زد بی کیار (رودکی) تنبلی مقابل سعی کوشش: (کاهلی از بس که پیچیده است بر اعضای من میگذارد نقش پای من سسل بر زمین) (صائب)، سستی ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهلی
تصویر جاهلی
نادانی، بخردی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به بابل از مردم بابل. منسوب به بابل (مازندران) از مردم بابل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهله
تصویر باهله
زن بی شوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقلی
تصویر باقلی
باقلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابلی
تصویر بابلی
((بِ))
منسوب به بابل، کنایه از جادوگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
سستی، تنبلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
Laziness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
paresse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
kemalasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
uvivu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
tembellik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
怠惰
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
懒惰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
עצלות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
게으름
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
preguiça
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
आलस्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
luiheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
pigrizia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
pereza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
лінощі
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
ленивость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
lenistwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
Faulheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
ความขี้เกียจ
دیکشنری فارسی به تایلندی