مرکّب از: ب + ال + مآل، به آخر. عاقبت. عاقبت کار. بپایان. سرانجام. بفرجام. و رجوع به مآل شود، کنایه از مردم تنبل و بیکار و هیچکاره باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، کنایه از شخص بیکار و پرخواب باشد. (انجمن آرای ناصری)، شخص تنبل و بیکار و آرام دوست که سر از بالین نتواند برداشت. (آنندراج)، شخص شل و بیکار و آرام دوست. (غیاث اللغات)، آرام طلب. (هفت قلزم)، کسی که همیشه بر بستر دراز می کشد و کاهل و تنبل است. (فرهنگ نظام) ، کنایه از خدمتکار که هیچگاه از بالین جدا نشود و بدین معنی پایین پرست نیز بیاید. (آنندراج)، نوکر و خادم که کارش پهن کردن و برچیدن رختخواب هم هست. (فرهنگ نظام) : ز چین تا قیروان بالین پرستش ز مشرق تا بمغرب زیر دستش. میرخسرو. چو تو خدمت پای و نیروی دست حواله کنی سوی بالین پرست چو بالین پرستت بماند بجای بمانی تو آنگاه بی دست و پای. نظامی. شده بالین پرست بخت من هوش سراپا چشم و نظاره فراموش. حکیم ریالی (از آنندراج)