ارش، رش، اندازۀ گشادن هر دو دست، (اقرب الموارد)، ج، ابواع و بیعان و باعات، (از اقرب الموارد)، بوع، (اقرب الموارد)، مقدار دراز کردن هر دو دست، (غیاث اللغات) (آنندراج)، مقدار کشش هر دو دست، و آنمقداری باشد معین از سر انگشت میانۀ یکدست تا سرانگشت میانۀ دست دیگر چون کسی دستها را از هم گشاده دارد، ارش که مقداری باشد معین و آن از سرانگشت میانۀ دست راست است تا سر انگشت میانۀ دست چپ چون دستها را از هم گشاده دارند، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، قدر مد الیدین، اندازۀ گشادن دو دست، (تاج العروس)، وشمار، مرّه، (یادداشت مؤلف)، قلاّج، (یادداشت مؤلف)، باز، ج، ابواع، (مهذب الاسماء)، و رجوع به باز شود: چنانک هر نیزه سه باع باشد، (فارسنامۀ ابن البلخی ص 36)، از این اجناس از هر کدام که اختیارست چندانک در حوصلۀ باع او میگنجد بردارد، (جهانگشای جوینی)