معنی باصور باصور گوشت، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، لحم، (اقرب الموارد)، لغتی (یا لهجه ای) است در باسور، (اقرب الموارد)، رجوع به باسور شود، محو کردن، تباه کردن، باطل کردن: مردم محله آن نقش را سترده بودند و باطل گردانیده، (تاریخ طبرستان) لغت نامه دهخدا