جدول جو
جدول جو

معنی بازگفت

بازگفت
(لَ ما)
تکرار. بازگو کردن. بازگفتن. تکرار سخن: و در افشای سر و بازگفت حرکات وسکنات تو تلقین های بوجه میکرد. (سندبادنامه ص 92).
چون نباشد ز بازگفت گزیر
دانم انگیخت از پلاس حریر.
نظامی.
و آن شکر لب ز روی دمسازی
بازگفتی نکرد از آن بازی.
نظامی، شفاعت کردن. توسط نمودن. (ناظم الاطباء) ، خود را به خطر و مهلکه انداختن، لاف زدن، آشتی. صلح کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا