معنی بازجویی بازجویی عمل بازجو، تفتیش، تجسس، تحقیق، فحص، بازجست، پژوهش، پیشتر بجای این کلمه تفتیش کتبی و اقتراح و تحقیق بکار میرفت: ازبازجوئی نوشته های فلان معلوم شد که حق بجانب اوست لغت نامه دهخدا