جدول جو
جدول جو

معنی بازجو

بازجو
(شِ کُ)
بازجوینده، محقق، مفتش، کسی که مأموریت پیدا میکند ازکسی در مورد امری یا اتهامی تحقیق و وارسی کند، یا از روی دفاتر و اسناد راستی و ناراستی کاری را معین کند، (واژه های فرهنگستان)، تفتیش گر، (فرهنگ رازی)
لغت نامه دهخدا