معنی بارورشدن
- بارورشدن (مُ طَ ءَ)
- آبستن شدن. حامله شدن. بار برداشتن. باردار گشتن. بار گرفتن. حمل برداشتن. رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 3 شود:
به پیری بارور شد شهربانو
تو گفتی در صدف افتاد لؤلؤ.
(ویس و رامین).
روزی زنی را با جمال دید بحرام با او وطی کرد، بارور شد. (قصص الانبیاء ص 178).
