از قریه های مصر است در ناحیۀ قوسنیا. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع) ، بمجاز، کنایه از تخفیف دادن آلام و رنجهای کسی. کاستن از غم و اندوه کسی. بار از روی دوش کسی برداشتن، بدو کمک کردن. او را یاری کردن: اگر باری ز دوشم برنداری چرا باری بسربارم گذاری ؟ ناصرخسرو. ، حامله شدن. بارور شدن. بار گرفتن. آبستن شدن: خاک پنداری بماه و مشتری آبستن است مرغ پنداری که هست اندر گلستان شیرخوار این یکی گویا چرا شدنارسیده چون مسیح وآن دگر بی شوی چون مریم چرا برداشت بار؟ منوچهری