آنجا، مقابل ایدون، اینجا: راه تو زی خیر و شرّ هر دو گشاده ست خواهی ایدون گرای و خواهی آندون، ناصرخسرو، ، بدانسوی، بدان جهت: خواسته چونان دهد که گوئی بستد روی گه ایدون کند ز شرم گه آندون، فرخی، ، چنان، مقابل ایدون، چنین، صاحب فرهنگ منظومه گفته است: مثل آندون چنان، چنین ایدون آگه آژیر بودن از چه و چون، ، آنگاه، آن زمان، آن دم، (جهانگیری)