جدول جو
جدول جو

معنی آبی

آبی
برنگ آب، کبود، ازرق، نیلی، نیلگون، نیلوفری، کوود، آبیو، رنگ کبود روشن، و گاه آبی آسمانی گویند و از آن آبی سخت روشن خواهند و این همان آسمانجونی و آسمانگونه است، و آبی سیر گویند و از آن آبی پررنگ و گرفته اراده کنند و مقابل آن آبی روشن است، منسوب به آب، مائی:
در تن خود بنگر این اجزای تن
از کجا جمع آمدند اندر بدن
آبی و خاکی ّ و بادی وآتشی
عرشی و فرشی ّ ورومی ّ و کشی،
مولوی،
، آنچه از گیاه و حیوان که در آب باشد، مقابل خاکی: اسب آبی، مار آبی، نباتات آبی:
با غم مرگ کس نباشد خوش
آبیان را چه عیش در آتش ؟
مکتبی،
- زراعت آبی، زرع مسقوی و مسقاوی، مقابل دیم و دیمی یعنی مظمی،
- ساعت آبی، ظرفی بوده بدرجات بخش شده که پر آب می کرده اند و از چکیدن آب بحدی معلوم زمان را می پیموده اند،
- مثلثۀ آبی و بروج آبی، در اصطلاح اهل تنجیم برجهای سرطان و عقرب و حوت باشد،
، آنکه باچرخ و ارابه آب بخانه ها برد
منسوب به آبه یعنی آوه، از مردم آبه
لغت نامه دهخدا