جوال. رجوع به ایزغنج شود، ثابت. بدون حرکت. - ستارگان ایستاده، نجوم ثابته. (فرهنگ فارسی معین) : مسئلۀ ششم گفتند [جهودان] بپرسیدش [از پیغمبر (ص)] تا بر این آسمان ستاره چند است ایستاده و چندرونده و از آن ستارگان ایستاده بکدام فلک اندر است. (ترجمه تاریخ طبری). ستارگان ایستاده آنند که بر همه آسمانها پراکنده اند. (التفهیم). ، راکد. غیرجاری: نباتی است [دوخ] بسیارشاخ بی برگ که در آب ایستاده روید. (منتهی الارب)، حالت قیام برای تیراندازی. مقابل به زانو نشسته. (فرهنگ فارسی معین). - ایستاده بودن، قائم بودن. (دانشنامۀ علایی ص 72)