جدول جو
جدول جو

معنی ایژغنج - جستجوی لغت در جدول جو

ایژغنج(غُ)
جوال. رجوع به ایزغنج شود، ثابت. بدون حرکت.
- ستارگان ایستاده، نجوم ثابته. (فرهنگ فارسی معین) : مسئلۀ ششم گفتند [جهودان] بپرسیدش [از پیغمبر (ص)] تا بر این آسمان ستاره چند است ایستاده و چندرونده و از آن ستارگان ایستاده بکدام فلک اندر است. (ترجمه تاریخ طبری). ستارگان ایستاده آنند که بر همه آسمانها پراکنده اند. (التفهیم).
، راکد. غیرجاری: نباتی است [دوخ] بسیارشاخ بی برگ که در آب ایستاده روید. (منتهی الارب)، حالت قیام برای تیراندازی. مقابل به زانو نشسته. (فرهنگ فارسی معین).
- ایستاده بودن، قائم بودن. (دانشنامۀ علایی ص 72)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایزغنج
تصویر ایزغنج
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، غرار، غراره، جوالق، شکیش
فرهنگ فارسی عمید
(زُ غُ / غُ)
جوال. (برهان) (آنندراج) :
آن بادریسه هفتۀ دیگر غضاره شد
و اکنون غضاره همچو یکی ایزغنج گشت.
؟ (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا
کشوث است. (فهرست مخزن الادویه). پیچک. عشقه
لغت نامه دهخدا
(یَ نَ)
یغتج. ماری بود زرد بی زهر، می گزد و زخم نکند و بیشتر در معادن و باغ باشد. (از لغت فرس اسدی). و رجوع به یغتنج شود
لغت نامه دهخدا
سالم، حیوان سالم، غذایی که برای بیماری بی ضرر باشد
فرهنگ گویش مازندرانی