جدول جو
جدول جو

معنی اوان

اوان
(اِ)
ایوان. (ناظم الاطباء). ایوان و کوشک. صفۀ بزرگ. (آنندراج). نیم گنبد. (مهذب الاسماء). ج، اون. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، حشر. چریک. (از یادداشت مرحوم دهخدا) : وقتی رایت دولت و نوبت ملکت مؤیدالدوله با تمامت خیل و خدم و سایر اوباش و حشم و لشکر گران با اخراجات بی پایان بر خطۀ اصفهان دست نصرت یافت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 42) ، جمع واژۀ وبش، سپیدی که بر ناخن پدید آید. (منتهی الارب). رجوع به وبش شود
لغت نامه دهخدا