دهی است از بخش نور شهرستان آمل با 150 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی و محصول آن لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) ، در تداول دقت و توجه کردن برای فهمیدن موضوعی، آنقدر انگشت زدم تا فهمیدم مطلب از چه قرار است. (فرهنگ عوام) ، مجازاً امتحان کردن. اختبار کردن. (از یادداشت مؤلف) : بر لب گل نیز انگشتی زدیم، آزاد نیست. شفائی. - انگشت در طعامی روان زدن، خوردن از آن با سر انگشت برای امتحان. (یادداشت مؤلف). ، انگشت زدن آدم بی سواد بر کاغذ، انگشت را با مرکب آلودن و بر کاغذ نهادن بجای امضا کردن، در بیت ذیل ظاهراً معنی صدمه و آسیب رساندن میدهد: مزن بی پیش بینی بر کس انگشت چنان کان نر کبوتر ماده را کشت. نظامی. و رجوع به انگشت زنان در ترکیبات انگشت شود