جدول جو
جدول جو

معنی انقد

انقد
(اَ قَ)
نقدتر. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- انقد وجوه، نقدترین پولها. (ناظم الاطباء) ، فرودآمدن مرغ و ستاره از هوا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فرود آمدن مرغ بر چیزی. (مصادر زوزنی). فرود آمدن مرغ از هوا و رفتن ستاره. (آنندراج). رفتن ستاره. (ترجمان القرآن جرجانی). برفتن ستاره. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، پراکنده شدن اسب بر قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پراکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). پراکنده شدن اسبان. (یادداشت مؤلف) ، یقال: انقضت الخیل علیهم، ای انتشرت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا